بی خوابی


چهل و هشت ساعت بی خوابی 
چهل و هشت نوبت بی تابی

و زمین حفره ای سرد و تاریک 
و شب ِ مرده ی بی مهتابی

چقدر لحظه امشب طولانیست
چقدر سایه ها ناپیدا ، بی -

- نفسی سرد حتی ، این یعنی :
تو سر آغازی از یک مردابی

تو دچار ِ شبیخون ِ کابوس 
پری از : زرد ، طوسی ، بژ ، آبی

فعلاتن مفاعیلن فعلا 
و سپس قافیه با مرغابی

چهل و هشت مرد ِ بی رویا 
عمله ، شمشه ، ماله ، کفسابی

چهل و هشت یعنی تاریکی 
قمه ، ساطور ، چاقو ، قصابی

چهل و . . . پلکهایت سنگین است 
چهل و . . . تازه داری می خوابی

خرداد ۸۴

آخرین بهانه

 

آخرین دلدل ِ عاشق شدنی     

آخرین بهانه ی حضور ِ من

نمیشه رد شم از اتفاق ِ تو       

من و حس ِ خوب ِ با تو ما شدن


چین ِ تاریکی و از آینه بگیر        

شب و از حافظه ی قصه ببر

بذار از تو گـُر بگیره نفسام         

مثل ِ رقص کولیای ِ در به در


با من و خاطره و یاس و صدا      باش و تا همیشه باش

روی عادت و نیاز ِ خواستنت      عطر ِ تازگی بپاش


بودن از تو رنگ ِ حادثه گرفت      

طرح ِ جاده ای که می رسه گرفت
 

با تو واژه به سرودن می رسه    

با تو روشن میشه فانوس ِ غزل

توی خلوت ِ شبونه های ِ من    

تو رو تا سپیده می بوسه غزل


 بهمن ۸۳

سرودی نا تمام برای جناب شب



ــ‌ جناب شب سلام عرض می شود
 
به اطلاع می رساند ٫ آسمان
 
دوباره  حسب امر حضرت اجل

تهیست یکسر امشب از ستارگان

مجوز  عبور  ماه لغو شد

و  گفته شد که نور نیز نگسترد

مهیب و خوفناک و سرد و مرگبار

به باد اجازه داده شد که بگذرد

تمام کوچه ها به مرگ می رسند

و پنجره هنوز  هم مجاز نیست
 
عبور  هر پرنده  مطلقا  خلاف

لبی به روی عاشقانه باز نیست

ــ شنیده شد که خواب روز دیده اند

تمام خواب دیده ها به صف شوند

به اعتراف کرده ها امان بده

 و ما بقی به سوی جوخه می روند

ــ جسارت است  حضرت اجل ٫ ولی
 
دوباره  عرض می کنم حضورتان

 خبر رسیده از بلاد آفتاب

سپیده می رسد به شهر ٫ بی گمان


مهر ۸۳